عمود ۶۰۰ جایی برای استراحت پیدا نمی کردیم. از زانو تا نوک انگشتهای پاهام درد می کرد. انگشتهام  تاول زده بود.فقط یه جا برای استراحت بودیم.موکب ها همه پر شده بود.یه آقای اومد سمت ما 

گفت :مکان ؟

حسین اقا سرشو ت داد

با دست اشاره کرد دنبال ایشون حرکت کنیم

به مریم گفتم بپرس موکب داره. مریم پرسید و آقای عراقی سرشو ت داد 

داخل یه کوچه تاریک رسیدیم 

همه پشت سرش راه می رفتیم 

گیر ماشینشو زد 

۵ نفری یه قدم به عقب برگشتیم 

من گفتم نمیام. مریم تشکر کرد و گفت ما می خواهیم همین اطراف باشیم 

اون آقا هم می گفت :زائر برکت 

تشکر کردیم و کلی موکبها رو گشتیم تا یه جایی پیدا کردیم 

+عراقیها خیلی خوب و مهربون هستن و خونه هاشون رو در اختیار مردم میزارن 

ولی نمیشه به همه اعتماد کرد 

++از تیپ خودم بگم:با عینک دودی  ، ماسک،  دمپایی 

هر کسی هم به دمپایی من بخنده ان شاءالله سال بعد بره کربلا






مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها